کتاب مورچه کتاب صوتی کمدی الهی - کتاب مورچه

درباره کتاب صوتی دوزخ از سه‌گانه کمدی الهی

کتاب «دوزخ» The Purgatorio نوشته‌ی «دانته آلیگیری» در سال ۱۳۲۱ منتشر شد. این کتاب قسمت دوم از سه‌گانهی کمدی الهی است که از زبان خود نویسنده روایت می‌شود. در این اثر شاعر و نویسنده ایتالیایی به دوزخ، برزخ و بهشت سفر و درنهایت در مرحله‌ی بهشت با خدا دیدار می‌کند. در این داستان «دانته» تخیل شگفت انگیزش در‌باره‌ی دنیای پس از مرگ را به تصویر می‌کشد و با افرادی همچون ابن‌سینا، اقلیدوس، اسکندر مقدونی و هومر روبه‌رو می‌شود. در این اثر «ویرژیل» Virgil، شاعر کلاسیک رومی راهنمای «دانته آلیگیری» در دوزخ است و در این سفر او را همراهی می‌کند. «دوزخ» در عقاید مذهبی مکانی برای عذاب ابدی است و افراد در آنجا مجازات می‌شوند.

کمدي الهي، شعري قافیه‌دار است که با زبانی شیوا و پراحساس نگاشته شده است. این اثر بزرگ‌ترین شاهکار ادبیات ایتالیا است که تا امروز به پنجاه زبان گوناگون ترجمه شده است. نویسنده این اثر را طی ده سال نوشت و بانام کمدی Commedìa منتشر کرد ولی در نسخه‌ی سال ۱۵۵۵ ونیز نام کمدی الهی بر آن گذاشته و پس از آن این کتاب با این نام در سراسر دنیا شناخته شد.

درباره دانته آلیگیری

«دانته آلیگیری» Dante Alighieri شاعر ایتالیایی در اواسط قرن سیزدهم حدود سال ۱۲۶۵ به دنیا آمد. دوران کودکی او مصادف با جنگ و نابسامانی در ایتالیا بود و اطلاعات چندانی از خانواده‌ی او در دسترس نیست. براساس اسناد تاریخی گفته شده است او تحصیلاتش را در دانشگاه بولونیا به سرانجام رسانده و در جوانی عاشق زنی به نام «بئاتریس پورتیناری» Beatrice Portinari بوده است. گفته شده است این زن الهام‌بخش بسیاری از اشعار عاشقانه‌ی این نویسنده است که هیچ‌گاه به وصال یکدیگر نرسیدند. این شاعر نوشتن سه‌گانه کمدی الهی را در سال ۱۳۰۸ آغاز و حدود ده سال از زندگی‌اش را صرف آن کرد. او با انتشار این اثر ادبیات ایتالیا و جهان را تحت تأثیر قرار داد و توجه‌ی ادیبان پس از خودش را جلب کرد. او تنها شاعری متبحر نبود، بلکه او سیاست آن دوره از ایتالیا را نیز تحت تأثیر قرار داد. او در سال ۱۳۲۱ میلادی در اثر تبی شدید درگذشت و چندین اثر برجسته به ارث گذاشت.

ترجمه کتاب صوتی دوزخ از سه‌گانه کمدی الهی به زبان فارسی

کتاب دوزخ از سه‌گانه کمدی الهی نوشته‌ی «دانته آلیگیری» از سوی ناشر صوتی کتاب گویا با صدای «فریبا فصیحی» منتشر شده است که در همین صفحه از سایت کتاب مورچه برای خرید و دانلود موجود است. «كاوه ميرعباسی‌» مترجم و نویسنده‌ی برجسته‌ی ایرانی سه‌گانه‌ی «کمدی الهی» را ترجمه کرده است. او متولد سال ۱۳۳۴ است و تحصیلاتش را در رشته‌ی کارگردانی سینما و زبان اسپانیایی به سرانجام رسانده است. او مترجمی پرکار است که بر زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی تسلط دارد. ازجمله ترجمه‌های دیگر او می‌توان به «قتل در کمیته مرکزی» اثر «مونتالبان»، «پدرو پارامو» اثر «خوآن رولفو» و «زنده‌ام كه روایت كنم» از «گابریل گارسیا مارکز» اشاره کرد که نسخه‌ی الکترونیک و صوتی آن‌ها در سایت و اپلیکیشن سایت کتاب مورچه برای خرید و مطالعه موجود است.

«فریبا فصیحی» در مصاحبه‌ای درباره‌ی ترجمه‌ی کتاب «کمدی الهی» گفته است: «بیشتر مترجمان کمدی الهی‌نامه را به نثر ترجمه کرده‌اند و برای همین در ترجمه با سطرهای طویل مواج‌هایم. در سه ترجمه فارسی که در دست داریم هم این شیوه رعایت شده، برای همین من تصمیم گرفتم که در ترجمه‌ام به‌نوعی از امکانات شعر سپید استفاده کنم و به‌نوعی مسیر مترجم اسپانیایی‌زبان را پیش بگیرم. مترجم اسپانيايي اثر، از شعر سپيدي كه نمايش‌نامه نويسان عصر طلایی قرون ۱۶ و ۱۷ براي نوشتن استفاده مي‌كنند، الگوبرداري كرده بود يعني ساختار نحوي جمله را به هم ريخته بود و من هم از اين ترجمه اسپانيايي الهام گرفتم؛ كاري كه من آن را آشنايي‌زايي مي‌نامم. به اين ترتيب، سعي كردم از شعر كلاسيك فارسي كمك بگيرم و از صنايع شعري در ترجمه جديد كمدي الهي استفاده كردم.»

در بخشی از کتاب صوتی دوزخ از سه‌گانه کمدی الهی می‌شنویم

اما بنگر، تقریباً پای تپه، شیری کوهی را:

لاغر میان و بس چالاک،

بدنش پوشیده از خزی خالدار؛

و از پیش رویم کنار نمی‌رفت بلکه:

گاهی چنان تنگ می‌کرد عرصه را که چاره‌ام نمی‌ماند جز آنکه پس بروم.

از راه می‌رسید سپیده: و سر برمی‌داشت خورشید همراه کواکبی که ملازمانش بودند از زمانی که رحمت  پروردگار به جنبش آورد آن دل‌فریب اجرام را نخست بار: پس دلیلی موجه یافتم که امید ببندم به آشتی جویی آن حیوان خوش‌خط و خال به برکت طراوت سحرگاهی و حلاوت فصل.:

اما نه چندان که هیچ بیم به دل راه ندهم از دیدن شیری که ظاهر شد بر من. چنین می‌نمود که یک‌راست به جانبم می‌آید،:

با سر و یال افراشته و ژیان از گرسنگی، چنان مهیب که پنداری می‌لرزد هوا از هیبتش.

و نیز می‌آمد ماده گرگی؛  ولعی وافر در کمرگاه نحیفش، که مایه محنت مردم فراوان شده بود. مشاهده‌اش هراسی به جانم ریخت: چندان سنگین که یکسر ناامید شدم از رسیدن به ستیغ‌ها.

و مانند آن کس که به وجد می‌آید از کسب مال،:

و به گاه از کف دادنش، مویه و گلایه می‌کند

در ضمیر و افسرده حال می‌شود: به چنین وضعی دچارم کرد آن جانور بی‌قرار که

هجوم آورده سویم، هر آن نزدیک‌تر می‌آمد و پس می‌راندم به آنجا که خاموشی می‌گزیند خورشید.

در حالی که فرو می‌غلتیدم به سمت مغاک،: ۶۱ ناگاه پیش دیدگانم پدیدار شد شخصی که به علت سکوت طولانی‌اش، گمان بردم صدایش گرفته.

چون چشمم بر او افتاد، در آن پهناور بیابان برهوت:

به بانگ بلند فراخواندمش: بر من رحم فرما، هرچه هستی، خواه سایه‌ای یا، اگر انسانی زنده.

پاسخ داد: “انسان زنده نیستم، اما زمانی بودم:

فرزند پدر و مادری از اهالی لومباردی

هر دوی‌شان زاده مانتوه.  متولد شدم در عهد جوليوس، لیک دیرهنگام:

می‌زیستم در رم، در ایام اگوستوس نیک سرشت،

در دوران ایزدان دروغین و دروغ‌پرداز

شاعر بودم، و با ابیاتم ستودم پسر راست‌کردار:

آنکایسیس را که از تروا آمد، آنگه که به آتش کشیده شد ایلیون فرهمند.

اما تو، چرا بازمی‌گردی به آن مصائب گران؟:

چرا نمی‌پیمایی کوهسار مسرت‌بخش را که طرب راستین را منشأ و علت است؟

بر جبینم نشست عرق شرم و پاسخش دادم:

پس تو ویرژیل هستی، همان چشمه‌ای که از آن می‌جوشد پهناور رودی از بلاغت؟

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 181 views بار دسته بندی : شعر تاريخ : 17 فوریه 2022 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها