مهاجرت حتی اگر به صورت خودخواسته و به منظور اقامت در یک کشور توسعه یافته نیز باشد با چالشها و مشکلات بسیاری همراه خواهد بود. ورود به جامعهای جدید با فرهنگها و هنجارهای متفاوت میتواند برای بسیاری از افراد شوکه کننده و بهتآور باشد. علاوه بر این نگاه جامعه میزبان به مهاجران نیز فراز و فرودهای مختلفی دارد. بسیاری از افراد نگرش مساعدی به مهاجران ندارند و گاهی اوقات از آنها میهراسند. نوع اقامت مهاجران نیز بر کیفیت زندگی آنها در جامعه جدید موثر است.کشورهای میزبان قوانین متفاوتی برای رسیدگی به وضعیت مهاجران در نظر گرفتنهاند. کتاب صوتی چشم سگ نیز به موضوع مهاجرت اختصاص پیدا کرده است.
درباره کتاب صوتی چشم سگ، داستان زیستن در دنیایی جدید
کتاب صوتی چشم سگ یک مجموعه داستانی جذاب از مهاجرانی از کشور افغانستان است که به ایران آمدهاند. این مجموعه از ۷ داستان به نامهای شبیه گالیله، پسخانه، شب سمرقند، ختم عمه هما، سی کیلومتر، اثر فوری پروانه و فیل بلخی تشکیل شده است. این مجموعه داستانی در سال ۱۳۹۸ و توسط نشر چشمه به چاپ رسید. نویسنده این کتاب به خاطر بعضی از داستانهای این مجموعه مورد تقدیر منتقدان قرار گرفت و جوایزی را نیز دریافت کرد. هر ۷ داستان این مجموعه جذاب و خواندنی درباره مشکلات مهاجران و پناهجویان افغانستانی است که به ایران آمدهاند و با آن مشکلات دست به گریبان هستند.
میتوان اینگونه گفت که شخصیتهای ۷ داستان فوق، تنها وجه اشتراکی که با یکدیگر دارند به محل تولدشان بازمیگردد که کشور افغانستان است. آنها به علت جبر جغرافیایی و مشکلات هولناکی که در زادگاهشان تجربه کردهاند، مجبور شدهاند تا به کشور همسایه پناه بیاورند، پناهندگی نیز دردسرها و مشکلات خاص خودش را دارد. اما این شخصیتها به هیچ عنوان دست از تلاش نمیکشند و با تمام توان خود میخواهند تا زندگی بهتری را تجربه کنند. کتاب صوتی چشم سگ سرشار از عواطف انسانی است ما میتوانیم در این اثر، تردید، حقارت، شکست، دروغ، عشق، دلسوزی و فداکاری را با تمام وجود خود احساس کنیم.
این داستانهای کوتاه به گونهای هستند که بر بخشی از زندگی شخصیتهخای اصلیشان تمرکز میکنند و زمانی که آنها میخوانیم احساس میکنیم که گویی یک داستان بلندتری نیز برای زندگی آنها وجود داشته است و ذهنمان میتواند آن داستانها را برای خودش خلق کند و بیافریند. قهرمانان این داستانها انسانهایی با اراده و انگیزه هستند که تلاش میکنند با نیروی قدرتمند و سخت جبر مقابله کنند و در برابر آن به هیچ وجه تسلیم نمیشوند. با اینحال باید دانست که در چنین داستانهایی جای چندانی برای رستگاری وجود ندارد.
اگر هر یک روز یک ساعت از نسخه صوتی این کتاب را گوش دهید، مطالعه آن بعد از ۵ روز به پایان خواهد رسید.
آیا کتاب صوتی چشم سگ داستانی زنانه است؟
همین حالا سعی کنید تا تصویری از پناهجویان را در ذهن خود مجسم کنید، آیا این پناهجویان در نظر شما مرد هستند یا زن؟
بیشتر ما اینگونه برداشت میکنیم که جهان پناهجویان یک جهان مردانه است و گاهی اوقات فراموش میکنیم که زنان بسیاری نیز مجبور شدهاند تا وطن خود را ترک کنند وبه سرزمین دیگری بروند تا بتوانند در امنیت زندگی کنند. در کتاب چشم سگ، زنان نیز به عنوان مردان در داستان حضور دارند و نقششان پررنگ است. پس نمیتوان مجموعه داستان چشم سگ را اثری زنانه دانست. بلکه میتوان گفت این کتاب به همان اندازه که بر مردمان تمرکز میکند درباره شخصیتهای زن نیز حرفی برای گفتن دارد. علاوه بر این باید توجه داشت که جامعه افغانستان به عنوان یک جامعه سنتی کمتر به مسائل مرتبط با زنان میپردازد و از این نظر میتوان ادعا کرد که کتاب صوتی چشم سگ، اثری تابو شکن به شمار میآید که تلاش میکند زندگی نیمه پنهان جامعه مهاجر افغانستان و مخاطرات آن را برای مخاطبانش آشکار و روشن کند. اما به هیچ عنوان مجموعه چشم سگ، داستانی جنسیت زده نیست.
درباره عالیه عطایی، خالق کتاب صوتی چشم سگ
عالیه عطایی نویسندهای اصالتا افغانستانی است که در شهر هرات متولد شده است. او در حال حاضر ۴۰ سال دارد و بیشتر دوران زندگی خود را در ایران و به عنوان یک مهاجر سپری نموده است. او پس از به پایان رساندن تحصیلات خود در دبیرستان در رشته ادبیات نمایشی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد و پس از گذراندن دوره کارشناسی، برای تحصیل در مقطع ارشد به دانشگاه هنر تهران رفت. تعدادی از داستانهای این نویسنده جوان به زبانهای فارسی و انگلیسی منتشر شده است.
عالیه تاکنون توانسته چهار رمان و دو مجموعه داستان کوتاه را به چاپ برساند. از دیگر آثار او میتوان به کتاب کافورپوش اشاره کرد که در دو نسخه صوتی و الکترونیکی در سایت کتاب مورچه موجود است.
گوش دادن به کتاب صوتی چشم سگ را به چه افرادی توصیه میکنیم؟
اگر به داستانهای مربوط به مهاجرت علاقهمند هستید و ادبات افغانستان را پیگیری مینید، گوش دادن به کتاب صوتی چشم سگ برایتان مناسب خواهد بود. اگر از این داستان خوشتان آمد و دوست داشتید تا کتابی مرتبط با این موضوع را مطالعه کنید، کتاب کورسرخی از همین نویسنده را به شما توصیه میکنیم. این کتاب حکایات جالب و عجیبی از زندگی خود عالیه عطایی را نیز به همراه دارد.
در بخشی از کتاب صوتی چشم سگ میشنویم:
میقات پای تلفن گفت«میت نباید روی زمین بماند. آب نیست. با آب معدنی غسل دهید.» بعد بلافاصله زنگ زد یه کارخانه ی مهنوش بیرجند. سفارش یک وانت آب معدنی داد و گفت تا ظهر به منطقه ی مرزی برسد که کارلنگ است. ملالی به دهان پدرش زل زد ولی از خجالت لال بود. عمه ی فرهاد رده بود ولی پدر بی شور کردن برای آن ها همه حکم می داد که چی کنند و چی نکنند.
وقتی توی ماشین نشستند. میقات با سگرمه های درهم به ملالی گفت «یعید است این مرد برای تو شوهر شود ما رای ما هنوز داماد است. کمی عقل به شان امانت دهیم؛ واکم غلطی بکنند.»
ملالی سکوت کرد و جوابی نداد. می دانست پدرش هنوز از ازدواج شان دل خوش ندارد اما قهم داشت که فرهاد دوستش دارد و برای سر گرفتن این ازدواج چه راه سختی رفته. از یک ماه قبل یا نه همان یک سال قیل که با فرهاد آشنا شده بود – گرفتار میخ تیانی خانواده ها بود. همین صبح ساره جان خواسته بود روسری ساتن سیاه سرش کند و چون بلد نبود هی غرزده بود. آخرش با هزار مصیبت روسری را با گیره ی مو نگه داشته بود اما ماشین پیچ را که رد کرد. با رش داشت. میقات از آیینه نگاه کرد و تودماغی گفت «خدا را شکربه ختم می رویم این طور هستی شما. ماشاءلله سرخوش. ماشاءالله. جل دیگری به خودت می بستی»
ساره جان مثل همیشه بی خیال و دل سنگین جوایش را نداد. بیست و شش سال بود که به حرف های میقات توجه تمی کرد. میقات هم منتظر جواب نبود و صدای ضبط صوتش را بلند کرد. در عوض ملالی گر روسری اش را محکم کرد و خودش را در شیشه ی ماشین نگاهکد.چند تار موی سرخش را آب دهان خیس کرد وتاب داد وبا دقت انداخت وسط پیشانی. طوری که چهره اش را بهدو نیم تقسیم کند – لابد بهن ظرخودش این طور قشنگ ترمی شد.
میقات موبایلش را سمت ملالی گرفت و گفت«بیا از تلیقون بپرس» سرراست برویم قبرستان؟ میت آن جاست؟ غسال خانه دارند؟ ای بابا گیری افتاده یم با این ملت!»
ملالی شمارهی فرهاد را گرفت و گذاشت روی بلندگو. جواب نداد. با شماره ی خودش تماس گرفت. این با در دسترس نبود.