کتاب مورچه کتاب صوتی چرتوپیا - کتاب مورچه

اتوپیا یا مدینه‌ی فاضله یکی از مفاهیمی است که از زمان یونان باستان موردبحث بوده و در هرکجای جهان به یک‌شکل خاص توصیف‌شده است. نویسندگان زیادی تلاش کرده‌اند اتوپیای خود را رسم کنند و افراد زیادی هم برای آن جنگیده‌اند. این بار آیدین سیار سریع، نویسنده‌ی طنز ایرانی تلاش کرده است در قالب داستانی طنز داستان نابودی یک اتوپیا را که در سرزمین افلاطون ساخته‌شده به تصویر بکشد. چرتوپیا را بشنوید و از خلاقیت نویسنده‌ی جوانش لذت ببرید

درباره کتاب صوتی چرتوپیا اثر آیدین سیار سریع

چرتوپیا، تاریخ زوال یک اتوپیا به روایت سباستوس میکلانکوس است که آیدین سیار سریع در سال ۱۳۹۶ نوشته است. ماجرای این داستان در سال ۲۰۰۹ و پس از بحران اقتصادی اتفاق می‌افتد، به گفته‌ی راوی ماجرا زمانی آغاز می‌شود که گروهی از فیلسوفان و افراد طبقات جامعه پس از شکست در رسیدن به خواسته‌هایشان در کشور یونان، تصمیم به ساخت اتوپیایی در جزیره‌ی چرت در استرالیا می‌گیرند که چرتوپیا نامیده می‌شود. سباستوس میکلانتوس، مشاور اعظم پادشاه این جمعیت که به نام فیلسوف شاه شناخته می‌شود است و در این کتاب، خاطراتش از دوران زندگی در چرت را می‌خوانیم.

کتاب آیدین سیار سریع لحنی گیرا و دوست‌داشتنی دارد و اگر شروع به خواندنش کنید با سرعت زیادی پیش خواهید رفت. خرید کتاب چرتوپیا از سایت کتاب مورچه ممکن است.

فهرست کتاب صوتی چرتوپیا

  1. صبح روز بیستم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  2. ظهر بیست و یکم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  3. صبح بیست و دوم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  4. صبح بیست و سوم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹ موت السقراط تاریخ چرتی
  5. بیست و چهارم ماه جمهوری از ۲۴۱۹
  6. صبح بیست و پنجم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  7. صبح بیست و ششم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  8. بیست و هستم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  9. بیست و نهم ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  10. روز سی‌ام ماه جمهوری از سال ۲۴۱۹
  11. صبح روز یکم ماه ضیافت از سال ۲۴۱۹
  12. روز سوم ماه ذات عدالت از سال ۲۴۲۰

درباره آیدین سیار سریع، نویسنده کتاب چرتوپیا

آیدین سیار سریع نویسنده‌ و روزنامه‌نگار ایرانی است که به خاطر قلم طنزش شناخته‌شده است. او سال ۱۳۷۰ به دنیا آمده و از سن کم نوشتن را آغاز کرده است. سیار سریع بیشتر به خاطر طنزهای سیاسی‌اش که در ضمیمه‌ی طنز روزنامه‌ی قانون نوشته می‌شد شناخته شده است، او به‌جز این روزنامه در روزنامه‌هایی مانند شهروند و مردم امروز هم ستون داشته است. از آیدین سیار سریع کتاب‌های «جلد سفید»، «ژاژ نامه» و «چرتوپیا» در بازار کتاب ایران موجود است و نویسندگی فیلمنامه‌ی طنز مارموز اثر کمال تبریزی را هم او به عهده داشته است.

انتشار کتاب صوتی چرتوپیا

کتاب چرتوپیا اولین بار در سال ۹۶ از سوی نشر چشمه منتشر شد و توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند. مدتی بعد رادیو گوشه کتاب صوتی این رمان را با صدای وحید رونقی منتشر کرد. می‌توانید کتاب صوتی چرتوپیا را در همین صفحه از سایت کتاب مورچه دانلود کنید.

چرا باید کتاب صوتی چرتوپیا را خواند؟

کتاب صوتی چرتوپیا یک رمان سرگرم‌کننده است، البته برای کسانی که بلد باشند مساحت مربع را حساب کنند. آیدین سیار سریع در این کتاب که می‌تواند چندین و چند بار شما را بخنداند از رویاهای انسان برای ساخت اتوپیا و اختلاف آن با واقعیت حرف می‌زند و خواننده را به فکر کردن وادار می‌کند. این داستان شنیدنی، انتخاب خوبی برای پر کردن عصرهای تابستان است. کتاب صوتی چرتوپیا برای تمام گروه‌های سنی مناسب است و می‌توانید آن را به کسانی که فکر می‌کنید کمی به افلاطون علاقه دارند توصیه کنید.

در بخشی از کتاب صوتی چرتوپیا می‌‌شنویم

موت السقراط تاریخ چرتی

برای مراسم آغاز کارورزی نفر اول آزمون آکادمی یعنی همان فیلسوف شاه آينده، لباس‌‌های فاخر خود را پوشیدم و به سرسرای کاخ رفتم. در سرسرا همهمه‌ای برپا بود. همه‌ی صاحب‌منصبان و افراد مهم و مؤثر جزیره‌ی چرت جمع شده‌ بودند تا ناظر این اتفاق مهم در تاریخ فلسفه باشند. اعلی‌حضرت در جایگاه خود جلوس کرده بودند و بنده به همراه وزرا در دو سمت راهرو به‌صف شده بودیم. جناب آناکسمینس، رئیس آکادمی، طبق قوانین و رسوم تحویل فیلسوف شاه بعدی به فیلسوف شاه فعلی دست پسر جوانی را که آخیلس اِرختِئوس نام داشت گرفته بودند و قدم‌زنان بر فرش قدم نزد پادشاه می‌بردند. آخیلس ارختئوس همان‌طور که انتظار می‌رفت در ظاهر به تمامی فضایلی که یک فیلسوف شاه باید داشته باشد آراسته بود. بدنی ورزشکار و خوش‌اندام، چشمانی نافذ و گیرا، در عین حال نجیب و متواضع. قبل از شروع حرکت آخیلس و آناکسیمنس اعلی‌حضرت در گوشی به بنده گفتند:‌«نگاه کن سباستوس! برای این بچه این همه بادیگارد هرکول گذاشته‌اند، آن‌وقت ما که می‌خواهیم بیرون برویم دریغ از یک جوان بادی بیلدینگ کار آمپولی! هیچ‌کس فکر امنیت ما را نمی‌کند. هیچ‌کس.»

عرض کردم «اعلی‌حضرت همه می‌دانند که شما به‌تنهایی توان مراقبت و محافظت از خود را دارید، برای همین بادیگارد ندارید.»

اعلی حضرت که از حضور جوان و برگزاری این مراسم شلوغ کلافه بودند به آخیلس اشاره کردند و گفتند:‌«بی‌خود شلوغش می‌کنند. این هم هیچ پخی نخواهد شد.»

عرض کردم «نفرمایید اعلی حضرت، ایشان قرار است فیلسوف شاه آینده باشند.»

اعلی حضرت نگاهی تنفرآمیز به جوان کردند و گفتند «مگذ از روی نعش ما رد شود!»

بی‌دقتی کردم و گفتم: «بله صحیح است.»

اعلی حضرت نگاهی از سر ناباوری انداختند و گفتند:‌«چه گفتی سباستوس؟»

دست و پایم را گم کردم و گفتم «شوکران خوردم اعلی حضرت. منظورم این بود که بعد از صدهزار سال خدای نکرده زبانم لال بعد از شما بالاهر یک نفر که آماده‌ی این کار شده باید این مقام را تصاحب کند.»

 

 

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 195 views بار دسته بندی : داستان و رمان تاريخ : 17 فوریه 2022 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.