قصههای مجید را میتوان یکی از محبوبترین داستانهای ایرانی به شمار آورد. این داستانها بسیاری از کودکان متولد دهه پنجاه تا اواخر دهه هفتاد را سرگرم کرده است. حتی بسیاری از بزرگسالان نیز از خواندن کتاب قصههای مجید و دیدن مجموعه تلویزیونیای که بعدها با همین نام ساخته شد، لذت میبردند. سخن عجیبی نیست که اگر قصههای مجید را یادآور خاطرات خوش چند نسل مختلف بدانیم.
درباره هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده محبوب کودکان
هوشنگ مرادی کرمانی یکی از محبوبترین نویسندگان ایرانی به شمار میآید. او در سال ۱۳۲۲ در روستای سیرچ استان کرمان دیده به جهان گشود. این نویسنده برای خلق آثار ادبی خود از فرهنگ عامیانه کمک میگیرد و سعی میکند که داستانهایش با زندگی مردم ارتباط داشته باشد.
آقای مرادی به خاطر قلم توانمند و داستانهای جذاب خود جوایز مختلفی از جمله جایزه جهانی اندرسن را دریافت کرده است. از هوشنگ مرادی کرمانی دهها کتاب داستان و چندین فیلمنامه مهم بر جای مانده است. به عنوان نمونه میتوان به نخل، چکمه، خمره، مهمان مامان و شما که غریبه نیستید اشاره کرد. آقای مرادی در دهه نود کمکار تر از گذشته شده است، آخرین اثر منتشر شده ایشان قاشق چای خوری نام دارد. این نویسنده برجسته در حال حاضر ۷۸ ساله است.
برخی از شخصیتهای داستانهای این نویسنده با خود او اشتراکات فراوانی دارند. هوشنگ مرادی کرمانی در دوران کودکی مادرش را در اثر بیماری از دست میدهد. پدرش نیز از نوعی بیماری عصبی رنج میبرد به همین دلیل آنها مجبور میشوند که برای زندگی به خانه مادربزرگشان بروند و کودکی آقای مرادی در وضعیت غمناکی سپری میشود. او از همان دوران بچگی آرزو میکند تا روزی بتواند بنویسد و همگان داستانهایش را تحسین کنند.
به طور کلی میتوان گفت بیشتر داستانهای این نویسنده، لحنی طنز و صمیمانه دارند و همواره با خواندنشان لبخندی بر روی لبهای شما نقش میبندد. این را میتوان به وضوح در اولین اثر چاپ شده او که کوچه ما خوشبختها نام دارد، مشاهده کرد. داستان فوق در نشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو در اواخر دهه چهل خورشیدی منتشر شده است. به گفته منتقدان، قصههای این نویسنده بزرگ معاصر، برای کودکان و نوجوانان بسیار آموزنده هستند و با خواندن این کتابها میتوانند خصایل و رفتارهای نیک را در خودشان پرورش دهند، خلاق شوند و انگیزهای برای دستیابی به اهدافشان پیدا کنند.
آقای مرادی کرمانی فقط یک فیلمنامه نویس یا نویسنده نیست، بلکه زمان زیادی از زندگی خود را در رادیو و مطبوعات گذرانده است و با فضای مطبوعات و برنامههای رادیویی آشنایی فراوانی دارد.
درباره کتاب صوتی قصههای مجید
کتاب قصههای مجید مجموعهای پنج جلدی از هوشنگ مرادی کرمانی است. این نویسنده، نگارش این کتاب را از سال ۱۳۵۳ آغاز نمود. در این مجموعه ۳۸ داستان کوتاه با محوریت پسر نوجوانی به نام مجید وجود دارد. مجید پدر و مادر خود را در کودکی از دست داده و یتیم شده است به همین دلیل با مادربزرگ خود که بیبی صدایش میزند زندگی میکند. مجید ویژگیهای جالبی دارد. با اینکه انسانی فقیر است اما رویاهای بزرگی برای خودش دارد. مجید و مادربزرگش علاوه بر حقوق بازنشستگی پدربزرگ، کارهای پارهوقتی نیز انجام میدهند این پسر بامزه در وقتهای اضافی در نانوایی محل کار میکند و مادربزرگش نیز بافتنی و لباس میبافد.
شخصیت اول داستان انشهای بسیار خوبی مینویسد اما در درسهای ریاضیاتی ضعیف است، او آرزو دارد هنگامیکه بزرگ شد یک نویسنده شود، علاوه بر همه اینها او به فیلم و بازیگری و سینما علاقه بسیار زیادی دارد.
در کتاب قصههای مجید ضربالمثلها و اصلاحات عامیانه بسیار زیادی به کار رفته است. کتاب فوق نثری ساده، روان و صمیمی دارد که به دل خوانندگان مینشیند و طنزهای موجود در همه داستانهای این کتاب، هیچگاه قدیمی نمیشوند. مجید مانند هر کودک و نوجوانی گاهی اوقات کارهای بد و اشتباهی انجام میدهد، به عنوان مثال گاهی اوقات به بیبی دروغ میگوید یا به دیگران با پرخاش و بدون پروا صحبت میکند. با این حال او شباهت زیادی به نوجوانان ایرانی دارد. عموم خوانندگان این کتاب، خودشان را میتوانند به جای مجید تصور کنند.
نکته جالب توجه این کتاب در آنجاست که با وجود اختلاف سن و تفاوت نسلی این نوجوان و مادربزرگش، هر دوی آنها تلاش میکنند تا به درکی منشترک از وضعیت یکدیگر برسند. جوهره کتاب قصههای مجید را میتوان امید به آینده و همدلی دانست. کتاب صوتی قصههای مجید با صدای مهدی پاکدل در همین صفحه در اختیار شماست.
اقتباس سینمایی از کتاب قصههای مجید
سیزده سال پس از انتشار ۵ جلد کتاب قصههای مجید، در سال ۱۳۷۱ کارگردان مشهور ایرانی به نام کیومرث پوراحمد مجموعه تلویزیونی ۹ قسمتی به نام قصههای مجید را ساخت. در این مجموعه مهدی باقربیگی در نقش مجید و پروین دخت یزدانیان ( مادر کیومرث پوراحمد) در نقش بیبی بازی میکند. این کارگردان در آینده نیز با اقتباس از داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی، فیلمهای دیگری را میسازد.
یکی از حاشیههای جالب این مجموعه که خود مهدی باقر بیگی در مصاحبههایش تعریف کرده این است که پس از به اتمام رسیدن ساخت مجموعه فوق هر هفته به دیدار خانم پروین دخت یزدانیان میرفته و برایش دعا میکرده تا حالش خوب شود. به گفته او، همه دستاندرکاران ساخت فیلم این ذهنیت را پیدا کرده بودند که گویی به یک خانواده مشترک تعلق دارند.
خواندن کتاب صوتی قصههای مجید را به چه کسانی توصیه میکنیم؟
به طور کلی اگر به ادبیات عامیانه علاقهمند هستید و داستانهایی را دوست دارید که شخصیتهای آنها انسانهایی معمولی ولی با انگیزه بالا و زحمتکش هستند، کتاب قصههای مجید برایتان مناسب و جذاب خواهد بود. جلد اول کتاب صوتی قصههای مجید شامل ۱۰ داستان عالی و لذتبخش است. علاوه بر اینها اثر فوق به خوبی توانسته است اصطلاحات روزمره، ضربالمثلها و باورهای عامیانه دهه ۵۰ خورشیدی را در خود داشته باشد. پس اگر به فرهنگ خاص آن دوران علاقه مند هستید، قصههای مجید به کارتان خواهد آمد.
در بخشی از کتاب صوتی قصههای مجید میشنویم:
خانم ها و اقایان سلام.
زمستانهای سخت و طولانی که برف راههای روستاها به شهر را میبست خانه ما درمانگاه بچههای بیمار میشد. مادربزرگ من پزشک سنتی روستا بود. او با خوراندن شیره گیاهان بدمزه کوهی، داغ کردن پیشانی و چرب کردن تن با روغنهای بدبو بچههای بیمار را معالجه میکرد. من که هشت سال داشتم وردستش بودم. او جلوی چشمهای بیماران وحشت زده همه کارها و مراسم معالجه را روی تن من امتحان میکرد تا ترس بچهها بریزد وبه معالجه تن در دهند. گاهی مجبور میشدم با گفتن قصهها و شعرهایی که از خودم میساختم یا از مادران روستایی میشنیدم، سر بچهها را گرم کنم تا دارو اثر کند. اینکه میبینید در بزرگسالی کارمند وزارت بهداشت و درمان شدم و قصهنویس کودکان و نوجوانان از همانجا شروع شد. از همان وقت شیفته افسانهها، شعرهای محلی، آداب و رسوم مردم روستا شدم. رنج و تلخی زندگی بچهها را با گوشت و پوستم حس کردم و اینها دستمایه اصلی و همیشگی داستانهای من شد. از میان قصههایی که همان موقع به دلم نشست و هیچ گاه فراموشش نمیکنم. قصه دخترکی کوچولو تنها و بیکس بود که از مال دنیا فقط یک آینه داشت. آینه یادگار مادرش بود. او گوسفندان را به چرا میبرد، شیرشان را میدوشید، از سر چشمه آب میآورد و نان میپخت. فرصت نداشت و نمیتوانست با بچهها حرف بزند. و با آنها بازی کند. او حساس و خیالپرداز بود. برای آدمها، کوهها، سنارهها و چشمه و گاو و گوسفند و هر چه را که میدید داستانی میساخت. اما هرگز آنها را برای کسی تعریف نمیکرد.