کتاب مورچه کتاب صوتی قصه‌های هزار و یک شب - جلد دوم - کتاب مورچه

نام شهرزاد قصه‌گو، از آن دسته نام‌هایی است که هرکس در فرهنگ ایرانی بزرگ‌شده باشد شنیده است. داستان‌های هزار و یک شب مجموعه‌ای از داستان‌های قدیمی ایرانی، هندی و عربی هستند که سینه به سینه انتقال‌یافته‌اند و درگذشته به نام هزار افسان شناخته شده‌اند، نسخه‌های مختلفی از این کتاب در اروپا و هند و مصر وجود دارد اما نسخه‌ی فارسی را عبداللطیف طسوجی تهیه‌کرده است و تبدیل به یکی از مشهورترین داستان‌های فارسی شده است.

درباره هزار و یکشب

داستان اولیه‌ی هزار و یکشب داستان پادشاهی به نام شهرباز، برادرش شاه زمان و دختر وزیر است. در زمانه‌ی داستان، زمانی که شاه زمان تصمیم به دیدار شهرباز گرفت همسر پادشاه شاه زمان با غلامی زنگی به او خیانت کرد و پادشاه آن دو را کشت. سپس زمانی که نزد برادرش رسید متوجه شد که همسر او با غلامانش سر و سری دارد و این را به گوش شهرباز رساند، سپس شهرباز آزمایشی ترتیب داد که خودش به چشم ببیند. پس از آن بود که شهرباز برای انتقام از همسرش هر شب یکی از دختران شهر را به عقد خود در می‌آورد و صبح می‌کشد تا آنجا که دختر وزیر که زن زیبارو و خوش بیانی به نام شهرزاد است تصمیم می‌گیرد به عقد پادشاه در بیاید تا چاره‌ای برای مشکل زنان پیدا کند. او در شب عقد از شهریار می‌خواهد خواهرش دنیازاد را هم به قصر بیاورند تا او بتواند در آخرین شب زندگی‌اش هم مانند شب‌های قبل برایش قصه بگوید. قصه‌ی شهرزاد و صدای زیبایش در جان شهرباز می‌نشیند و او برای آنکه بقیه‌ی قصه را بشنود اجازه می‌دهد شهرزاد یک شب دیگر زنده بماند. در ادامه کم کم شهریار با قصه‌گویی این زن خو می‌گیرد و این چنین می‌شود که قصه تا هزار و یک شب ادامه پیدا می‌کند.

درباره کتاب صوتی قصه‌های هزار و یک شب- جلد دوم

هزار و یک شب که در زبان عربی به نام الف لیله و لیله شناخته می‌شود به چندین شکل مختلف در ایران موجود است و از فایل PDF این رمان بلند تا پادکست قصه‌های هزار و یک شب در دسترس خوانندگان فارسی زبان است و گویندگان مشهوری همچون حمید عاملی هم قصه‌های آن را بازخوانی کرده‌اند. انتشارات صوتی واوخوان یکی از ناشرانی است که داستانهای هزار و یک شب شهرزاد صوتی را را در قالب چندین جلد کتاب منتشر کرده است که جلد دوم آن به شب‌های هفتم تا دوازدهم قصه گویی این بانو اختصاص دارد. داستان این شب‌ها داستانی از عشق و انتقام است و لحنی بسیار گیرا و خواندنی دارد. داستان کتاب پر از ابیات شعرهای مختلف است و ماجرا را شنیدنی‌تر کرده است. شیوا خنیاگر خوانش کتاب را برعهده داشته است و توانسته با صدای زیبایش شنونده را بیشتر جذب کند. دانلود قصه‌های هزار و یک شب با صدای شیوا خنیاگر در همین صفحه از سایت کتاب مورچه ممکن است. همچنین امکان دانلود کتاب صوتی هزار و یک شب جلد سوم و جلدهای بعدی هم در این سایت وجود دارد.

درباره عبداللطیف طسوجی نویسنده کتاب صوتی قصه‌های هزار و یک شب –جلد دوم

عبداللطیف طسوجی نویسنده و مترجم مشهور قاجار است که در عصر ناصری زندگی می‌کرد. او تحصیلات مذهبی داشت و در زمان ولیعهدی ناصر الدین شاه وظیفه‌ی آموزش دادن به ولیعهد را در تبریز به عهده داشت. در همین سال‌ها بود که او به دستور دربار ترجمه‌ی هزار و یک شب را فارسی شروع کرد و به کمک شاعران دربار هم قسمت‌های شعری آماده شد. ملا عبداللطیف تسوجی بعدها خود را از خدمت دربار مرخص کرد و به نجف رفت و تا آخر عمر همانجا ماند. در گذشت او را به روایتی در سال ۱۲۹۴ هجری قمری می‌دانند.

چرا باید کتاب صوتی قصه‌های هزار و یک شب- جلد دوم را شنید؟

قصه‌های هزار و یکشب داستان‌هایی معمولی نیستند. داستان‌های این کتاب پر از ماجراهای هوشمندانه‌ای است که شهرزاد برای شهرباز تعریف کرده و آرام آرام ذهن مشوش و خشمگین پادشاه را آرام می‌کند. داستان‌های او در بغداد، ایران باستان، هند و بسیاری از نقاط دیگر اتفاق می‌افتند. بعضی از آن‌ها انسان را شاد می‌کند، بعضی به گریه می‌اندازد و بسیاری از آن‌ها هم آدمی را به فکر فرو می‌برد. شنیدن این داستان‌ها برای هرکسی که به ادبیات علاقه‌مند است لازم و ضروری است. هزار و یک شب یکی از نمادهای کنشگری زنان و بیرون آمدن آن‌ها از انفعالی است که زمان زیادی در تاریخ آن‌ها به آن تن داده بودند.

در بخشی از کتاب صوتی قصه‌های هزار و یک شب- جلد دوم می‌شنویم

چون شب هشتم برآمد گفت: ای ملک جوان بخت، جوان جادوگشته با ملک گفت: مرا گمان این بود که غلامک کشته شد. پس من از خانه بیرون آمده به قصر بشتافتم و در خوابگاه خویش بخسبیدم. چون بامداد شد دختر عم خود را دیدم که گیسوان بریده و جامه ماتم پوشیده، پیش من آمد و گفت: «دوش شنیدم که برادرم را مار گزیده و برادر دیگرم را از فراز بام به زیر افتاده و پدرم به جنگ دشمنان رفته، هر سه مرده‌اند … اکنون سزاست که من به عزا بنشینم و گریان و ملول باشم.» من گفتم: هر آنچه خواهی بکن. سالی به ماتم داری و اندوه بنشست. پس از سالی گفت: «باید به قصر اندر خانه‌ای بنا کنم و صورت قبری در آنجا بسازم و آنجا را بیت الاحزان نامیده به ماتم داری بنشینم.» گفتم هرآنچه خواهی بکن… پس خانه و صندوقی بساخت و غلامک را به آنجا بیاورد که او نمرده بود ولی از آن زخم به رنجوری همی زیست و سخن گفتن نمی‌توانست. پس دختر همه روزه صبح و شام به بیت الاحزان اندر شده به زخم غلامک مرهم می‌نهاد و شربت و شراب به او همی خوراند. تا آنکه روزی دختر به آن مکان رفت و من نیز از پی او برفتم. دیدم که می‌خروشد و سینه و روی خود می‌خراشد و این ابیات همی خواند:

مرا خیال تو هر شب دهد امید وصال… خوشا پیام وصال تو در زبان خیال

میان بیم و امید اندرم که هست مرا… به روز بیم فراغ و به شب امید وصال

تو را گرامی چو دیده داشتم همه روز … کنار من وطن خویش داشتی همه سال

چون این ابیات برخواند، من با تیغ برکشیده پیش رفتم و به او گفتم: ای روسپی، گفتار تو به گفتار آن زنان ماند که با مردان بیگانه عشق ورزند و با ایشان درآمیزند.

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 510 views بار دسته بندی : داستان و رمان تاريخ : 23 فوریه 2022 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.