در نظر بگیرید که نویسندهی کتابهای جنایی هستید؛ یک شب به طور اتفاقی وارد داستانی میشوید که آن هم جنایی است اما دیگر روایتی ساختهی ذهن نیست؛ بلکه در دنیای واقعی درگیر ماجرایی عجیب شدهاید. شاید اطرافمان آرام به نظر برسد اما در زیر پوست شب، اتفاقاتی رخ میدهد که شنیدن آن میتواند برای ساعتها شما را میخکوب کند. مانند داستان رمان تصویر دختری در آخرین لحظه.
تصویر دختری در آخرین لحظه، روایتی عجیب از یک جنایت
داستان کتاب صوتی تصویر دختری در آخرین لحظه از زمانی شروع میشود که یک رماننویس قصد دارد نوشتن کتاب جدیدش را آغاز کند. یکی از شاگردانش با او تماس میگیرد و از او طلب کمک میکند چرا که نامزدش شقایق، به طرز عجیبی ناپدید شده است. داستان نویسی که این بار به جای آنکه به سراغ داستان برود، خود داستان به سمت او کشیده شده است. نویسنده با وجود گرفتاریهای خود به دیدار شاگردش میرود و سراسر این رمان در یک شب اتفاق میافتد و در واقع به دنبال کشف واقعیت، هویت آدمها هم کشف میشود. داستان تشکیل شده از ۱۵ فصلِ کوتاه که در جریان آنها با هشت شخصیت اصلی و فرعی آشنا میشوید. از شب قبل از این داستان شقایق به خانه برنگشته و پدرش از ترس آبرو به پلیس اطلاع نمیدهد و با نامزد شقایق تصمیم میگیرند از نویسندهی داستانهای جنایی کمک بگیرند. شک آنها به فردی است به نام نوید که در محل کار شقایق برای مدت یک هفته مشغول به نصب دوربین بوده است.
در خلال داستان با تمام این افراد همراه میشوید اما اولین چیزی که متوجه آن خواهید شد، دودلی نویسنده در درگیر کردن خودش در این ماجرا است.
سیامک گلشیری در نوشتن سبک خاص خودش را دارد. چه در نوشتن داستان کوتاه و چه در نوشتن رمان. او سعی ندارد ادبی بنویسد و صرفا تلاش میکند برای خواننده فضا را به خوبی بسازد. نسخهی چاپی این کتاب را انتشارات چشمه و کتاب صوتی آن را با صدای نیما رئیسی، انتشارات صوتی رادیو گوشه روانه بازار کرده است. برای این کتاب صوتی باید حدود ۶ ساعت وقت بگذارید.
سیامک گلشیری را بیشتر بشناسیم
سیامک گلشیری متولد ۲۲ مرداد ۱۳۴۷ در اصفهان است. او فرزند احمد گلشیری است و در دانشگاه زبان و ادبیات آلمانی خوانده است. وی با چاپ داستان «یک شب،دیروقت» فعالیت حرفهای خود را در زمینهی نویسندگی آغاز کرد. گلشیری تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب منتشر کرده است و بارها جوایز ادبی متعددی دریافت کرده است. جوایزی چون جایزه یلدا، مهرگان ادب، جایزه ادبی اصفهان، جایزه هوشنگ گلشیری و … .
دیگر آثار سیامک گلشیری
- شب طولانی – نشر نگاه
- مهمانی تلخ – نشر چشمه
- نفرین شدگان – نشر مروارید
- چهره پنهان عشق – نشر مروارید
- آخرش میآن سراغم – نشر چشمه
- آخرین رؤیای فروغ – نشر چشمه
- تصویر دختری در آخرین لحظه – نشر چشمه
- خفاش شب – نشر چشمه
کتاب صوتی تصویر دختری در آخرین لحظه برای چه کسانی مناسب است؟
مخاطب سیامک گلشیری در درجهی اول، خوانندهای است که میخواهد سرگرم باشد. پس اگر به کتابهای جنایی با رویکرد روانشناسانه علاقه دارید، کتاب مناسبی را تهیه خواهید کرد.
پیشنهادهای دیگر برای مطالعه
در بخشی از کتاب صوتی تصویر دختری در آخرین لحظه میشنویم …
داشت به دوروبر نگاه میکرد. دست آخر نگاهش را دوخت به چمدان. فهمیده بود من لباسها را بیرون ریختهام. گفتم: «چیزی که به دردمون بخوره. پیدا نکردم. شانس آوردیم یارو تلفن کرده.» نور چراغ را انداخت سمت میز و بعد روی قفسههای کتاب. گفتم: «بریم. نباید معطل کنیم. اگه کسی دیده با شدت …» نگذاشت حرفم را تمام کنم. «هیچکس منو ندید. از همونجا اومدم که شما اومدین.»
«بریم.»
وقتی از در بیرون میرفتیم، باز برگشت و به جایی توی اتاق نگاه کرد. آهسته گفتم: «خیلی وقته عموت تلفن کرده؟»
«ده دقیقه نشده.»
هنوز به در هال نرسیده بودیم که یاد لپ تاپ افتادم. ایستادم. فکر کردم حتما چیزی توی آن هست؛ فیلمی، یادداشتی، نوشتهای که به نوید و شقایق ربط داشته باشد. بهرام آهسته گفت: «چرا واسادین؟» یک لحظه خواستم بگویم برگردیم لپ تاپ را برداریم. اما حرفی نزدم.
گفت:«چیزی شده؟»
توی ایوان در را خیلی آهسته پشت سرمان بستم و راه افتادیم سمت باغچه. رسیدیم کنار دیوار، برایم چفته گرفت. گفت: «برین بالا»
از جایم تکان نخوردم. گفت: «من پشت سرتون میآم.»
یکهو دستهایم را گذاشتم روی جیبهایم. گفت: «چی شده؟»
«یه چیزی جا گذاشتم.»
«چی؟»
داشتم باعجله میرفتم که شنیدم دوباره پرسید: «چی جا گذاشتین؟» حرفی نزدم. رفتم توی خانه. تمام مدت به لپ تاپ فکر میکردم. با این حال یک چیزی مرا به سمت آشپزخانه میکشید. سریع از راهرو که سقف کوتاهی داشت گذشتم و یک راست رفتم سراغ تلفن روی پیشخان که چراغ سرخ روی آن خاموش و روشن میشد. سرم را خم کردم روی آن دستگاه سیاه رنگ و بی درنگ دکمهی بالای چراغ سرخ را فشار دادم. صدای بوقی بلند شد و بعد صدای دختری را شنیدم؛ «الو خونهای؟ نوید؟»