کتاب مورچه ناتمامی - کتاب مورچه

زهرا عبدی به خوبی در کنار خط کلی داستان به مسائلی مانند: زندگی در تهران – مهاجرت – مشکلات معیشتی در جنوب – زندگی کولی‌ها و ارتباط آدمها با یکدیگر – مبارزه یا پذیرش جریان – خانواده و… می‌پردازد و تمامی این‌ها به درستی و جذابی بیان می‌شوند و باعث کسل شدن یا از ریتم افتادن داستان نمی‌شوند. به طور کلی شما با یک کتاب جذاب با ترکیب‌بندی‌ها و جمله‌های بی‌نظیر رو‌به‌رو هستید. هر صفحه شما را به دنبال خودش می‌کشد هر شخصیتی حرفی برای گفتن دارد و تمام عتاصر داستان به بهترین شکل ممکن کنار هم چیده شده‌اند. حتی عاشقانه‌ای که در این کتاب هست با تمام عاشقانه‌های کلیشه‌ای یک نویسنده زن متفاوت است! عاشقانه‌هایی که جسورانه اتفاق می‌افتند و بیان متفاوتی دارند. عاشقانه‌ای که بازهم می‌تواند تکرار یک داستان ناتمام دیگر باشد اما با این تفاوت که منجر به خودشناسی می‌شود. اینکه آدمی جراتش را داشته باشد که ببیند از زندگی‌اش چه می‌خواهد و این عشق کجای این زندگی است و در برابر معشوق تعارف و رودربایستی نکند! البته که در نگاه کلی رنگ عشق بسیار رقیق و کمرنگ‌تر از سایر دغدغه‌های ذهنی شخصیت‌هاست اما رد پایش در تمام روایت‌های ناتمام آنهاست.

برای خواننده‌هایی که به نویسندگان زن مطمین نیستند از بابت اینکه نوشته‌هایشان رنگ و بوی اجتماعی یا مسائل جدی و تفکر‌برانگیز ندارد این کتاب نمونه خوبی است از یک نویسنده زن قوی که دغدغه‌های زن‌های داستانش خانه و خانواده صرف نیست و چهارچوب محکم و درستی دارد از مجموعه مباحثی که در عین تفکر برانگیز بودن ملموس و نزدیک اند.

خواندن این کتاب دلچسب را توصیه می‌کنم، مخصوصا برای خواننده‌هایی که دنبال کتاب معاصر خوب ایرانی‌اند و اعتمادی به نویسندگان معاصر ندارند! این کتابی است که تعداد زیادی از جمله‌هایش را هایلایت می‌کنید!

[ مطلب مرتبط: رمان هرس – نشر چشمه ]

جملاتی از متن رمان ناتمامی

این که بیشتر آدم‌هایی که می‌شناسم تحمل یک آدم سرزنده را ندارند. کسی که سرزندگی‌اش به تو یادآوری کند که مرده‌ای، یا در حال مردنی. وقتی خیالشان راحت بشود از اینکه فلج یک گوشه افتادی دیگر کاری به کارت ندارند، مثل قهرمان بوکسی که یک مشت خورده به گردنش و دیگر نمی‌تواند کسی را گوشه‌ی رینگ گیر بیندازد. فلج شده. حالا همه یک آخی کشیده می‌گویند و ته دلشان خیال شان راحت است که دوتا مشت زنده که کوبیده می‌شد به صورت روزگار، فلج شده. (کتاب ناتمامی – صفحه ۱۳)

گاهی فکر می‌کنم همه‌چیز یک ملغمه‌ی مقدر است. تغییری رخ نداده و نخواهد داد. ملغمه‌ای که فقط گاهی از چپ به راست هم می‌زنندش، گاهی از راست به چپ و گاهی هم نمی‌شود جلو سر رفتنش را گرفت. (کتاب ناتمامی – صفحه ۱۵)

امید گاهی تمام حماقت‌ها را معنای متعالی ابلهانه‌ای می‌بخشد. مثل امید به تغییر چیزهایی که به زبری پوست کرگدن شده و آدمی رویش، به نازکی بلاهتش، کرم می‌‌مالد. (کتاب ناتمامی – صفحه ۱۶)

امشب به این نتیجه رسیدم که گم شدن، بدترین اتفاقی است که ممکن است برای کسی بیفتد. حتی از مرگ هم ناامیدکننده‌تر است. یک پایان کاملا باز برای یک ماجرای کاملا بسته. (کتاب ناتمامی – صفحه ۱۸)

فکر کرد تمام زن‌ها از فراوان تکه‌های کج و معوجی تشکیل شده‌اند که بسیار شل و بسیار محکم، از نقاط نازک و در عین حال محکمی به هم متصل شده‌اند. به تعداد این تکه‌ها و لحظه‌ی قطع و وصل‌شان، شباهت و تفاوت میان شان وجود دارد. بستگی دارد کدام تکه در چه زمانی به کدام تکه وصل شود. (کتاب ناتمامی – صفحه ۹۳)

لیان به این فکر می‌کرد که اگر دو سوم گیل گمش خدا بود و بی مرگ، همان یک سوم میرا و انسانی‌اش بود که باعث شد تنگی تنگ را بفهمد و بزند به دریا. بخش نامیرا به خدایان مربوط بود و برای همین از خدایان همیشه کارهای معمول و حدس زدنی سر می‌زند. اما وقتی احساس می‌کنی مرگ زیر زبانت مثل ماهی عجیب و غریبی دم می‌جنباند، می‌فهمی وقت تنگ است؛ تنگی را می‌فهمی. از این تنگ به آن تنگ، دست به کارهای نامعمول می‌زنی.خدایان مقهور این موجودی هستند که زندگی و مرگش دست آن‌هاست اما آن‌ها با تمام خدایی شان نمی‌توانند حدس بزنند حرکت بعدی او چه می‌تواند باشد. (کتاب ناتمامی – صفحه ۱۴۹)

هیچکس نمی‌تواند از عادی شدن جان سالم به در ببرد. همیشه عادت می‌کنی؛ اول به خودت، بعد هم به هرچه پیش آید، تا لحظه‌ای که مغز جا بماند از حادثه. تا لحظه‌ای که مغز یک ناتمام باقی می‌ماند. (کتاب ناتمامی – صفحه ۱۷۳)

عینکم را از روی چشمم بر می‌دارد و می گوید: «ذات درست، کار خودش را می‌کند.» دلم برای این فکرهایش می‌سوزد. این جور آدم‌ها مجبورند این طور فکر کنند وگرنه توان جنگیدن ندارند. باید کسانی را که برای‌شان می‌جنگی بزرگ کنی، وگرنه زیربار سنگین کوچکی‌شان له می‌شوی. (کتاب ناتمامی – صفحه ۲۲۶)

هیچ فرمانده دلاوری نباید از جنگ زنده برگردد به امید زندگی با کسانی که برای‌شان از جان گذشته بود. فرمانده‌ای که از جنگ زنده برمی‌گردد محکوم می‌شود به یک ناتمامی بی‌پایان. (کتاب ناتمامی – صفحه ۲۲۸)

هولناکی و تلخی مرگ از همین ناتمامی است. (کتاب ناتمامی – صفحه ۲۵۵)

مشخصات کتاب

  • عنوان: ناتمامی
  • نویسنده: زهرا عبدی
  • انتشارات: چشمه
  • تعداد صفحات: ۲۵۳
  • قیمت چاپ ششم: ۲۳۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: نگار نظری

نظر شما در مورد کتاب ناتمامی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.


» معرفی چند رمان ایرانی دیگر:

  1. رمان بوف کور
  2. رمان قهوه سرد آقای نویسنده
  3. رمان سمفونی مردگان
به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 135 views بار دسته بندی : داستان و رمان تاريخ : 2 آگوست 2022 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها