ادبیات داستانی معاصر در ایران با افرادی مانند محمدعلی جمالزاده، صادق چوبک، هدایت و بزرگ علوی شکلگرفته و حرکت کرده است. در کنار اینها نویسندگان دیگری چون رسول پرویزی هم بودهاند که شاید آثار کمتری از آنها بهجامانده باشد اما در تأثیرگذاری ضعیفتر نبودهاند. رسول پرویزی نویسندهی توانمندی است و البته اگر بخواهیم از قول خودش بگوییم بیشتر نقال است. نقالی که قصههایش قند و شکرند و شنونده را محصور خودشان میکنند. کتاب شلوارهای وصله دار این نویسنده پر از داستانهایی است که هرکسی حداقل یکبار هم که شده باید بخواند یا بشنود و یک سفر خاطرهانگیز به زندگی مردمان سرزمینهای جنوبی ایران داشته باشد.
دربارهی کتاب شلوارهای وصلهدار اثر رسول پرویزی
کتاب شلوارهای وصله دار مجموعهی گردآوری داستانهای رسول پرویزی است که در طی بیش از ده سال در مجله سخن منتشر میشدند. این کتاب اولین بار در سال ۱۳۳۶ منتشر شد. داستانهای کتاب از زبان راوی اول شخص نوشته شده است و بهگونهای روایت میشود که انگار راوی مشغول تعریف کردن خاطراتی است که قبلاً اتفاق افتادهاند. پرویزی داستانهای کتاب شلوارهای وصله دار را به زبانی شیرین و ساده نوشته است و کلمات محاوره و شکستهی زیادی در آن به چشم میخورد. اصطلاحات عامیانهی مردم هم در جای جای کتاب وجود دارد و میتواند تصویر کاملی از فضایی که رسول پرویزی از آن حرف میزند به مخاطب بدهد. اولین و مشهورترین داستان کتاب شلوارهای وصله دار داستان «قصه عینکم» است. بسیاری از متخصصان و منتقدان این داستان را از نظر ساختار یکی از بهترین داستانهای ادبیات معاصر ایران میدانند و پرویزی را بهخاطر آن ستایش میکنند. داستانهای «زار صفر»، «پالتو حناییم»، «شیر محمد»، «ابراهیم»، «زبان کوچک پدرم»، «گرگعلی خان»، «زنگ انشا»، «شلوارهای وصله دار»، «من به دنیا آمدم»، «ای واویلا»، «تقویم عوضی»، «سه یار دبستانی»، «عوضی نگیرید»، «مرگ رسول شله»، «درویش باباکوهی آرام مرد»، «زرگر مظلوم»، «بوالفضول»، «در هفت روز هفته» و «دو پشته بر الاغ» سایر داستانهای این کتاب هستند.
اکنون نزدیک به شصت سال از اولین انتشار کتاب شلوارهای وصله دار میگذرد اما این کتاب همچنان خوانندگان خودش را دارد و بارها و بارها از سوی ناشران مختلف تجدید چاپ شده است.
خلاصه داستان شلوارهای وصله دار اثر رسول پرویزی
داستان شلوارهای وصله دار در شیراز اتفاق میافتد و راوی از زمانی سخن میگوید که پوشیدن لباس یکدست کت و شلوار و گذاشتن کلاه پهلوی اجباری شده بود و مأموران شاه تلاش میکردند به کمک استفاده از قوانینی مانند قوانین مدرسه این نوع لباس پوشیدن را میان مردم در شیراز جا بیندازند و البته مانند بسیاری از مناطق دیگر با مقاومت مردم مواجه شدند. در داستان شلوارهای وصله دار راوی یکی از دانشآموزان است و از روزی سخن میگوید که جلوی مدرسه لباس بچههایی که کت و شلوار نپوشیده بودند میبریدند و از صحنههای خندهداری که این اتفاق رقم میزند حرف میزند اتفاقاتی که تا سر کلاس تاریخ هم کشیده میشوند.
دربارهی رسول پرویزی نویسندهی کتاب شلوارهای وصلهدار
رسول پرویزی نویسندهی ایرانی در سال ۱۲۹۸ در تنگستان از توابع بوشهر به دنیا آمد. او از دوران کودکی به کتاب علاقهی زیادی داشت و از سن کم نوشتن را آغاز کرد. اولین نوشتههای او در مجلهی سخن و به زبان طنز منتشر میشدند. از رسول پرویزی دو اثر مهم برجای مانده است که یکی مجموعه داستان شلوارهای وصله دار و دیگری «لولی سرمست» است که ده سال پس از کتاب اول منتشر شد.
رسول پرویزی علاوه بر نویسندگی در سیاست هم دستی داشت و چند دوره نمایندهی منتخب مردم دشتستان در مجلس شورای ملی بود. او مسئولیتهای سیاسی دیگری را هم برعهده داشت و مدتی هم در زمان اسدالله علم معاون نخستوزیر بود. همین فعالیتها باعث شد پس از سال ۴۶ اثر دیگری از رسول پرویزی منتشر نشود. او عمر طولانیای نداشت و در ۵۸ سالگی درگذشت. رسول پرویزی در حافظیهی شیراز به خاک سپرده شده است.
دربارهی مهدی پاکدل گویندهی کتاب شلوارهای وصلهدار
مهدی پاکدل یکی از بازیگران توانمند کشورمان است که سال ۵۹ در شهر اصفهان به دنیا آمد. او بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینماست و سابقهی کارگردانی و نویسندگی هم در کارنامه دارد. مهدی پاکدل با سریالهایی مانند با من بمان، اولین شب آرامش، ما چند نفر، بیگناهان و ستایش در میان طرفداران سریالهای تلویزیونی شناخته شده است و چهار راه استانبول، ماجرای نیمروز، ماهیها عاشق میشوند و دایره زنگی را میتوان از کارهای سینمایی بسیار خوب این بازیگر دانست. مهدی پاکدل صدای بسیار خوبی هم دارد و در تهیهی کتاب صوتی بسیاری از آثار ادبیات معاصر مشارکت داشته است. یکی از کتابهایی که گویندگی آن برعهدهی مهدی پاکدل بوده است کتاب شلوارهای وصله دار اثر رسول پرویزی است. خرید کتاب صوتی شلوارهای وصله دار با صدای مهدی پاکدل که نوین کتاب آن را منتشر کرده است، در همین صفحه از سایت کتاب مورچه ممکن است.
چرا باید کتاب شلوارهای وصلهدار را خواند؟
شلوارهای وصله دار یک کتاب معمولی نیست، پر از حرف است، پر از روایت روزهای سخت و آسان مردمی که روزهای آسان کم دیدهاند. رسول پرویزی داستانهایی با درونمایهی فرهنگی اجتماعی با اقتباس از خاطرات کودکی و نوجوانی خودش در جنوب ایران نوشته است. ترکیبی از طنز و واقع گرایی و کمی حسرت کتاب شلوارهای وصله دار را به یک اثر ادبی متمایز تبدیل کرده است. پرویزی روایتگر بسیار خوبی است که خواننده را وادار میکند پای حرفهایش بنشیند و از حرفهایش دل نکند. نوع روایتگری در داستانهای رسول پرویزی باعث شده است شنیدن آنها از خواندنشان لذتبخشتر باشد و انتخابهای بسیار خوبی برای کتاب صوتی هستند. میتوانید در یک عصر زمستان که در سکوت مشغول انجام کارهای روزمره هستید یکی از داستانهای این نویسنده را برای خودتان پخش کنید و از لحظاتتان لذت بیشتری ببرید. داستانهای رسول پرویزی سن و سال نمیشناسند و از کودکان دبستانی تا پیرمردان و پیرزنان میتوانند از آنها لذت ببرند.
در بخشی از کتاب شلوارهای وصلهدار میشنویم
غم و شادی باهم مسابقه داشتند. حیاط مدرسه غرق در خنده و گریه بود. شاگردی که از دالان مدرسه میگذشت لب و لوچهاش آویزان بود اما وقتی به حیاط میرسید موج شادی بچهها محاصرهاش میکرد و آن وقت او هم مثل همهی بچهها میخندید. این خندهها خندهی قباسوختگی بود. ماجرا چه بود، آقای ناظم صدبار گفته بود کت و شلوار بپوشید اما کسی گوش نمیداد. شاگردان همچنان با عبا و سرداری و عمامه و کلاه قجری به مدرسه میآمدند. آن روز بالاخره ناظم به ستوه آمد و یک خط کش و یک قیچی و میزی دم در مدرسه گذاشت. هرکس وارد میشد و کت و شلوار و کلاه پهلوی نداشت فی الفور سرداری یا عبا یا قبا یا اَرخالق وی را میکندند و بدون توجه به فن خیاطی خطکش را میگذاشتند و قیچی را پشتش و صاف صاف، سرداری و عبا و قبا را میبریدند. شاگردان با تأسف لباس بریده را میپوشیدند و با لب آویزان وارد صحن مدرسه میشدند. فکر کنید و در خیال تصویر این منظره را بسازید و ببینید چه چیز مضحکی از آب در میآید. درد هم یکی نبود. قانون اتحاد شکل به شدت اجرا میشد اما روحانیون مقاومت داشتند. از طرفی توی مدرسه فشار میآوردند که کت و شلوار بپوشید. بیرون مدرسه و در شهر، هیاهو و جنجال بود که کت و شلوار نپوشید. محافل مخالف زیر بار قانون اتحاد شکل نمیرفتند. سراسر شهر هیاهو و جنجال بود. دستههای محلی راه افتاده بود. یک علی درازی بود که به قول امروزیها آشوبطلب و اخلالگر بود، هر وقت میخواستند شهر را به هم بریزند و جنجال راه بیندازند و حاکم را معزول کنند و نان ارزان کنند، علی دراز را صدا میکردند. علی دراز لقب دیگری هم داشت، در محل معروف به ننهی بِچا بود، طرز کار علی دراز بدین ترتیب بود، چوب دراز بلندتر از قد خود به دست میگرفت، سر کوچه میایستاد، شعری یا تصنیفی میخواند، گاهی کف میزد و همین که اراذل و اوباش گردش جمع میآمدند راه میافتاد. وقتی کلاه پهلوی و کت و شلوار به شیراز آمد و اجباراً قرار شد همه بپوشند، مخالفان به هر دری زدند از جمله دستهی علی دراز را راه انداختند.