کتاب مورچه کتاب صوتی خانه‌ی لهستانی‌‌ها نوشته مرجان شیر محمدی - کتاب مورچه

«همه مستاجرهایی خانه‌ای که ما توش زندگی می‌کردیم …» این جمله‌ای است که روی جلد کتاب خانه لهستانی‌ها نوشته است. خانه لهستانی‌ها نوشته مرجان شیرمحمدی است که با روایتی جالب ما را به حال و هوای خانه‌ای پر از رمز و راز می‌برد.

خلاصه داستان کتاب صوتی خانه‌ی لهستانی‌ها

داستان خانه لهستانی‌ها درباره خانه‌ای در جنوب شهر تهران است. خانه پر رمز و راز که در گذشته ساکنان آن لهستانی‌های جنگ زده بودند که به آنجا پناه می‌آوردند. اما حالا ساکنان آن خانواده‌های ایرانی هستند با قصه‌های متفاوت و عجیب خودشان. در این داستان می‌بینیم که  دو شخصیت به نام‌های سهراب و خاله پری برای تحقق اهداف خود نقشه‌هایی می‌کشند که در سرنوشت شخصیت‌ها تاثیرگذار است.

درباره کتاب صوتی خانه لهستانی‌ها

خانه لهستانی‌ها رمانی است از مرجان شیرمحمدی نویسنده ایرانی که در سال ۱۳۹۵ از سوی انتشارات چشمه راهی بازار نشر شد. این داستان روایت خانه‌ای است و قصه آدم‌هایش. نویسنده از همان ابتدا داستان خود را راحت و سریع شروع می‌کند.

راوی این داستان پسر ده ساله‌ای به نام «سهراب»  است که حالا چهارده سال دارد و اتفاقات و خاطرات گذشته را تعریف می‌کند. یکی از نکات تاثیرگذاردر این داستان زمان آن است که در دوره‌ی دوم پهلوی اتفاق می‌افتد. به همین دلیل از جهاتی هم می‌توان این کتاب را یادآور خاطرات گذشته قلمداد کرد.

 ساختاری که مرجان شیر محمدی برای روایت این اثر انتخاب کرده بسیار دقیق است و شخصیت‌پردازی‌ها و فضاسازی کتاب به خوبی اتفاق افتاده است. خانه لهستانی‌ها پر است از آدم‌های معمولی که در عین حال، عجیب و غریب هستند.

در خانه‌ی لهستانی‌ها  نقطه پررنگ و مشترک بین آدم‌ها فقر و نداری آن‌هاست. این افراد به دلیل فقزر کنار هم قرار گرفته‌اند و در بحران و شرایط سخت حال یکدیگر را به خوبی درک می‌کنند. نویسنده علاوه بر مسائل اجتماعی، مسائل فرهنگی را هم در این داستان به چالش کشیده است. در واقع همدلی و همراهی این آدم‌ها با یکدیگر نقطه عطف داستان خانه لهستانی‌هاست. اختلاف طبقاتی، مردسالاری، تعصب و خرافات از دیگر درونمایه‌های این اثر است. کتاب صوتی خانه لهستانی با همکاری مرجان شیرمحمدی و رادیو گوشه منتشر شده است. صدای خود نویسنده به عنوان راوی کتاب صوتی این اثر برای بسیاری از مخاطبان شیرین و دوست‌داشتنی خواهد بود.

درباره مرجان شیرمحمدی نویسنده رمان خانه لهستانی‌ها

‌مرجان شیرمحمدی بازیگر، نقاش و نویسنده متولد سال ۱۳۵۲ است. مرجان شیر محمدی از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۱ زیر نظر آیدین آغداشلو نقاشی یاد گرفت و از سال ۱۳۷۴ وارد کارگاه بازیگری شد و بعد ازآن زیر نظر استاد سمندریان وارد دنیای حرفه‌ای بازیگری شد. او تاکنون در فیلم‌های «صحنه‌ی جرم، ورود ممنوع»، «ملاقات با طوطی» و «خانه به خانه» بازی کرده است. شیرمحمدی همسر بهروز افخمی کارگردان سینما است.

خانم شیرمحمدی در نوشتن داستان قلم روان و دلنشینی دارد. او چندین داستان کوتاه و فیلمنامه نوشته است و در سال‌های اخیر با نوشتن چند رمان خود توانسته شهرت و محبوبیت بالایی به دست آورد. یکی از مهم‌ترین آثار او که از آن فیلمی هم به همین نام ساخته شده، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» است. پس از این کتاب به‌نظر می‌رسد خانه‌ی لهستانی‌ها حتی محبوبیت و موفقیت بیشتری هم داشته باشد.

در بخشی از کتاب صوتی خانه لهستانی میشنویم

همه ی مستأجرهای خانه‌ای که ما توش زندگی می‌کردیم مثل ماندار بودند، ولی دست کم بیشترشان یک مرد داشتند. توی آن خانه، مادر من بود که شوهر نداشت و خاله پری، مادام و نصيبه خانم و بانو هم که پیر بودند. بقیه‌ی زن‌ها شوهر داشتند، یعنی بهجت خانم، ثروت خانم که برعکس اسمش فقیر بود و مریم خانم، مادر مسعود و محمد که ما به ش می‌گفتیم ممل و عزت خانم که برعکس اسمش عزتی نداشت و مدام از شوهرش کتک می‌خورد و همدم خانم. همدم خانم هم از شوهرش کتک می‌خورد. قاسم آقا شوهر همدم خانم توی یک سلمانی کار می‌کرد و بعضی جمعه‌ها اگر هوا خوب بود، توی حیاط، موهای مردهای خانه و ما بچه‌ها را کوتاه می‌کرد. مرد بدی نبود، ولی دست بزن داشت. قاسم آقا پدر فریدون بود. فریدون بهترین رفیقم بود و بیخ دیواری‌اش حرف نداشت. ما دور از چشم مادرم بیخ دیواری بازی می‌کردیم. مادرم از بیخ دیواری بدش می‌آمد و می‌گفت بازی لات هاست. مادرم از لات‌ها خوشش نمی‌آمد، برعکس خاله پری که توی زندگی‌اش عاشق یک لات شده بود. لات خاله پری بالاتی که ما می‌شناختیم، فرق داشت. لات خاله پری آن لاتی که ما توی کوچه و خیابان می‌دیدیم نبود، یا دست کم خودش این طور خیال می‌کرد. فریدون دوتا خواهر هم داشت: فریده و فرشته. فریده چهار سال و فرشته سه سال از من بزرگ‌تر بود. من گاهی می‌رفتم اتاق فریدون این‌ها. فریدون که ما به ش می‌گفتیم فری، بهترین دوستم بود. مسعود و ممل هم بودند، ولی با فریدون بیشتر وقت می‌گذراندم. خاله پری با هیچ کدام از زن‌های همسایه، جز مادام، گرم نمی‌گرفت، می‌گفت این زن‌ها همه‌شان یک‌چیزی‌شان می‌شود وزن‌ها هم می‌گفتند خاله پری یک‌چیزی اش می‌شود. میانه‌ی خاله پری فقط با مادام خوب بود. مادام پیرزن لهستانی‌ای بود که همه دوستش داشتند. حتا بهجت خانم که از همه ایراد می‌گرفت و دعوایی بود، مادام را دوست داشت. بهجت خانم از آن آدم‌هایی بود که از دعوا خوشش می‌آمد، با این کار تفریح می‌کرد. بانو همیشه می‌گفت از دو چیز باید ترسید: یکی دیوار شکسته، یکی زن سلیطه، چون هر دو ممکن است سرت خراب بشوند. مادام با فال قهوه گرفتن خرج زندگی‌اش را در می‌آورد. فک و فامیلی هم در آمریکا داشت که گاهی برایش پول می‌فرستاد.

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 328 views بار دسته بندی : داستان و رمان تاريخ : 14 نوامبر 2021 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.